###&!شکست خورده روزگار!&###

دلم کار دست است،خودم بافتمش! تارش را از شکست، پودش را از روزگار، همین است که "خریدار" ندارد

###&!شکست خورده روزگار!&###

دلم کار دست است،خودم بافتمش! تارش را از شکست، پودش را از روزگار، همین است که "خریدار" ندارد

دریا اولین عشق مرا بردی


باز هم آمدی تو بر سر راهم

آی عشق، میکنی دوباره گمراهم

دردا، من جوانی را به سر کردم

تنها، از دیار خود سفرکردم

دیریست قلب من از عاشقی سیر است

خسته از صدای زنجیر است، خسته از صدای زنجیر است

دریا اولین عشق مرا بردی

دنیا دم به دم مرا تو آزردی

دریا سرنوشتم را به یاد آور

دنیا سر گذشتم را مکن باور

من غریبی قصه پردازم

چون غریقی غرق در رازم

گم شدم در غربت دریا

بی نشان وبی هم آوازم

میروم شبها به ساحل ها تا بیابم خلوت دل را

روی موج خسته دریا مینویسم اوج غمها را

باز هم آمدی تو بر سر راهم

آی "عشق" میکنی دوباره گمراهم

دردا; من جوانی را به سر کردم، تنها از دیار خود سفرکردم

میروم شبها به ساحل ها تا بیابم خلوت دل را

روی موج خسته دریا مینویسم اوج غمها را

نظرات 1 + ارسال نظر
x دوشنبه 21 بهمن 1392 ساعت 09:57

قشنگه اهنش..

آره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.